اگر بزرگسالان نیازمند انعطافپذیری هستند، کودکان به آن محتاجترند. در دنیایی پر از تغییر، رقابت، محرکهای حسی، و موقعیتهای گاه ترسناک، کودکی که بتواند شکست را تحمل کند، از اشتباه یاد بگیرد، با احساساتش کنار بیاید و در برابر ناملایمات خم نشود، قطعاً بهتر رشد خواهد کرد.
خبر خوب اینکه: انعطافپذیری مهارتی است آموختنی.

از منظر روانشناسی، انعطافپذیری در کودکان به توانایی آنها برای کنار آمدن با چالشها، فشارها و شکستها گفته میشود، بهگونهای که از آن موقعیتها درس بگیرند و قویتر شوند، نه اینکه دچار اضطراب، انزوا یا احساس ناتوانی شوند.
این مهارت شامل موارد زیر است:
تنظیم هیجانات (emotional regulation)
توانایی حل مسئله
قدرت ایجاد روابط حمایتی
دیدن فرصت در دل سختیها
پذیرش تفاوتها و تغییر شرایط
🔹 نوزادی تا ۳ سالگی:
در این مرحله، پایههای اصلی انعطافپذیری با ایجاد دلبستگی ایمن شکل میگیرد. اگر کودک احساس کند پدر و مادرش پاسخگوی نیازهایش هستند، جهان را جای امنی میبیند و بهتر با تنشها کنار میآید.
🔹 ۳ تا ۷ سالگی:
این دوره زمان طلایی برای آموزش مهارتهای پایهای مثل نام بردن احساسات، حل مسئله ساده، همکاری، و یادگیری کنترل رفتارهای تکانهای است.
🔹 ۷ تا ۱۲ سالگی:
کودک در این سن وارد محیط مدرسه میشود، با قوانین اجتماعی، رقابت و شکست آشنا میشود. در این سن مهارتهای پیشرفتهتری مثل تحمل ناکامی، درک تفاوتها، و مسئولیتپذیری باید تقویت شود.
🔹 نوجوانی:
نوجوانان باید یاد بگیرند چطور از اشتباهات خود درس بگیرند، مسئولیت تصمیمات خود را بپذیرند و همچنان به رشد شخصی ادامه دهند، حتی در شرایط فشار اجتماعی یا شکست تحصیلی.
بچههایی که در خانهای امن، مهربان و بدون خشونت روانی یا تنبیه بدنی بزرگ میشوند، از نظر روانی مقاومترند. این کودکان یاد میگیرند:
احساسات خود را بروز دهند
بدون ترس کمک بخواهند
شکست را فاجعه نبینند
کودکی که بلد است “غمگینم”، “میترسم”، یا “عصبانیام” را بیان کند، بهتر میتواند با هیجاناتش کنار بیاید و دچار طغیانهای هیجانی نمیشود.
برخلاف تصور رایج، محافظت افراطی از کودک، مانع رشد انعطافپذیری میشود. گاهی بگذارید:
خودش مشکلش را حل کند
در بازی ببازد
بهجای شما با دوستش دعوایش را حل کند
کودکان با دیدن والدینشان یاد میگیرند که آیا باید از مشکل فرار کرد یا میتوان با آن روبهرو شد. مادری که هنگام شکست آرام میماند یا پدری که به احساساتش احترام میگذارد، برای فرزندش الگوی انعطافپذیری است.
روابط دوستانه، کودک را در معرض تعارض، رقابت، همدلی و همکاری قرار میدهد. تمام این موارد تمرینی برای رشد ذهنی منعطف است.

بهجای گفتنِ «گریه نکن» یا «این که چیزی نیست»، بپرسید:
چی شد ناراحت شدی؟
چطور میتونم کمکت کنم؟
میخوای دربارهاش حرف بزنی؟
کودکان از طریق بازی و داستان بهتر احساسات و مهارتهایشان را پردازش میکنند. استفاده از شخصیتهایی که با چالش روبهرو میشوند و راهحل پیدا میکنند، به تقویت انعطافپذیری کمک میکند.
بهجای حل مشکلات کودک، با او گفتوگو کنید:
چه گزینههایی داری؟
فکر میکنی کدوم راه بهتر جواب میده؟
اگه این راه جواب نداد، بعدش چی کار میکنی؟
اگر فقط موفقیت را تحسین کنیم، کودک از شکست میترسد. اما اگر تلاش، یادگیری، خلاقیت و پشتکارش را تشویق کنیم، میفهمد شکست بخشی از مسیر رشد است.
وقتی قرار است تغییری در زندگیاش ایجاد شود (مثل مدرسه جدید، جابهجایی خانه، تولد خواهر یا برادر)، او را از قبل آماده کنید. به او کمک کنید احساساتش را بیان کند و راههایی برای تطبیق با وضعیت جدید پیدا کند.
🚫 بیشازحد نجات دادن کودک از مشکلات
🚫 مقایسه مداوم با دیگران
🚫 تحقیر یا تنبیه هنگام اشتباه
🚫 نداشتن مرز و قانون مشخص
🚫 نادیده گرفتن احساسات کودک

در جهانی که کودکان با حجم عظیمی از اطلاعات، تنشها و تغییرات روبهرو هستند، آنها به ذهنی باز، قلبی مقاوم و مغزی آموزشدیده نیاز دارند.
و ما، والدین، مربیان و بزرگترها، با رفتار، کلام، آموزش و حضور مهربانمان میتوانیم در پرورش این ذهن انعطافپذیر نقشی کلیدی داشته باشیم.